دستان جاذبه و بخت
توماس آگدن
ترجمة منصوره وحدتی احمدزاده
از The Hands of Gravity and Chance
Thomas H. Ogden
چاپ اول: پاییز ۱۴۰۰
شابک
978-1-915029-45-4
مشخصات نشر: نشر دانوب آبی: استانبول ۲۰۲۱ میلادی/۱۴۰۰ شمسی.
مشخصات ظاهری: ۳۰۶ ص.: غیرمصور.
موضوع: داستانهای امریکایی قرن ۲۱
دستان جاذبه و بخت
توماس آگدن، در دسامبر ۱۹۴۶ در خانوادهای یهودی در ایالات متحده به دنیا آمد. آگدن 72 ساله است و در شهر سانفرانسیسکو، ایالت کالیفرنیا زندگی و کار می کند.
آگدن فارغالتحصیل رشتهی پزشکی از دانشگاه ییل امریکاست. دوره رزیدنتی روانپزشکی خود را نیز در همین دانشگاه گذراند و پس از آن یک سال به عنوان روانپزشک همکار در کلینیک تاویستاک لندن خدمت کرد. آگدن دورهی آموزش روانکاوی خود را در انستیتوی روانکاوی سانفرانسیسکو گذراند، جایی که همچنان عضو هیئت علمی آنجاست.
مادر آگدن در روند زندگی او تاثیر بسیاری داشت، مادری که دارای تحصیلات عالی بود و علاقه وافری به مطالعه داشت. از آنجا که مادر آگدن تحت درمان روانکاوی بود و روانکاو او به منزلشان میآمد، آگدن از همان کودکی جذب روانکاوی شد.
او بیش از ۲۵ سال، مدیر مرکز مطالعات پیشرفتۀ روانپریشی بود، همچنین به عنوان عضو هیئت تحریریهی مجلۀ بین المللی روانکاوی فعالیت داشت.
از ویژگیهای مهم کتابها و مقالات آگدن این است که قابل فهم هستند و اندیشههایش را به زبانی ساده بیان میکند. کتابها و مقالات زیادی دربارهی تحلیل روانکاوانه از آثار نویسندگانی چون هینی، بورخس، کافکا، فراست و... منتشر کرده است.
آگدن با اینکه از نظریه پردازانی چون وینیکات، ملانی کلاین و ویلفرد بیون بسیار تاثیر گرفته و برخی از آتارشان را بررسی و تحلیل کرده است، از مکتب خاصی پیروی نمیکند و نظریاتش سویههای خود را دارند.
از آگدن کتابها و مقالات زیادی منتشر شده است که در اینجا به چند کتاب او اشاره میشود: موضوعاتی دربارهی تجزیه و تحلیل 1977، هنر روانکاوی 2005، کشف مجدد روانکاوی 2009 ناتوانی در رویا دیدن 2012 ، گوش روانکاو و چشم منتقد 2013، رمان تکههای از قلم افتاده 2014، (این کتاب را مترجم با نام ناتمام ترجمه کرده و توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.) رمان دیگر او همین کتاب در دستان جاذبه و بخت است که سال 2016 منتشر شده و انتشارات مهری زحمت چاپ و انتشار ترجمهی آن را به عهده گرفتند.
جوایز آگدن شامل مهمترین مقالۀی سال مجلهی بین المللی روانکاوی ۲۰۰۴، جایزۀ هاسکل نورمن ۲۰۱۰ به خاطر دستاوردهای ممتاز در روانکاوی، جایزۀ سیگورنی ۲۰۱۲، و جایزۀ هانس لئووالد ۲۰۱۴ برای همکاری ارزشمند او در آموزش روانکاوی بوده است.
با فرا رسیدن شب دیمین به تناوب یا حالت رخوت داشت یا ناامیدی و یا خشم شدید. مارگارت خیلی زود از تدابیرِ اولیه خسته شد که امیدوار بود با آنها بتواند دیمین را فریب بدهد تا فرصتی برای خودش فراهم آورد. تدابیر بعدی او صرفاً مشخص کرد که هردو آنها باید از آن موقعیت به بهترین شکل استفاده کنند. سرنوشت آنها خواهی نخواهی به یکدیگر گره خورده بود. پس بهتر بود که زندگی را به بهترین نحو ممکن تحملپذیر کنند. هیچیک از آنها نباید انتظار خوشی و شادی میداشتند. تنهایی باید تحمل میشد. مارگارت نمیتوانست انتظار داشته باشد که دیمین برای غریزهی مادری او سرسوزنی ارزش قائل باشد، البته اگر اساساً چنین غریزهای وجود داشت. دیمین نمیتوانست انتظار داشته باشد که آنقدر دوستداشتنی هست که لایق مادر باشد. مارگارت باید خود را آمادهی پذیرفتن نقش مدیر و داور میکرد تا مسائل از کنترل خارج نشوند. با اینکه هر دو احساس ترس، تنهایی و ناامیدی میکردند، هیچ آسیب فیزیکی به هیچیک یا هیچ چیز وارد نشد. خشم و خصومت وجود داشت اما شقاوت نه. در غیاب عشق، نزاکت حکمفرما بود.